سفر عزیز
مامانم امروز به سمت خانه خدا پرواز کرد. الان که دارم می نویسم تو هواپیما نشسته و من با تمام وجود دعا می کنم که حالش خوب باشه. خیلی دلم میخواست حالا که بعد این همه سال اروزی رفتن داره میره با سلامت کامل میرفت تا ما اینهمه نگران و دلواپسش نبودیم... خیلی دلتنگم دلم شور میزنه خدا خودش کمکش کنه.. امیرنازم دیشب با عزیزش خداحافظی کرد و امروز که از مدرسه اومد پرسید مامان عزیز رفت؟ گفتم اره عزیزم گفت خب مامان زود بر میگرده الهی فدات بشم الان با خاله فاطمه به قول تو تهرانه رفتی بیرون چقدر خوشحالی که امشب قراره خاله فاطمه جونت خوابیدن اینجا بمونه این چند روزه همش منتظر اومدنش بودی و از غروب با گریه ازم می خواستی که خاله تا فرداشب هم بمونه این روزها به ...
نویسنده :
مامان سمیه
19:27